ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو خط موازی زاییده شدند . پسرکی در کلاس درس آن ها را روی کاغذ کشید . آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد و در همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی نگاهی پر معنایی به خط دومی کرد و گفت : ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم .
خط دومی از هیجان لرزید .
خط اولی ادامه داد : و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه ی دنج کاغذ . من روزها کار می کنم . می توانم خط کنار یک جاده ی متروک شوم یا حتی خط کنار یک نردبان .
خط دومی گفت : من هم می توانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت ! آه چه شغل شاعرانه ای ... !
در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند و بچه ها تکرار کردند .
دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند . و خط دومی زد زیر گریه .
خط اولی گفت : نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود .
خط دومی گفت : شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .
پسرک که داشت به حرف های دو خط موازی گوش می داد دلش به حال آن ها سوخت و گفت : من می توانم شما را به هم وصل کنم اما شما باید تغییر کنید و اون وقت دو تا خط موازی نمی مانید .
دو تا خط موازی گفتند : ما حاضریم .
پسرک مداد رنگی هایش را از کیفش در آورد و فکری کرد و بعد شروع کردبه کشیدن . حالا اون دو تا خط موازی ، نه نه ببخشید اون دو تا خطی که بهم رسیده بودن یک رودخانه تشکیل می دادند . پسرک اشک دو خط را از صفحه جمع کرد و ریخت توی رودخانه ، چه رودخانه ی قشنگی و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط عاشقانه به هم می رسید . چه جای دنجی بود برای نشستن .
معلم دوباره فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند و بچه ها تکرار کردند
و این بار هر سه نفر شروع کردن به خندیدن .
یه کلیپ با حال ( آقایون ببینند امیدوار بشن ، خانوم ها هم ببینند بد نیست !!) تقریباٌ 1.07 مگابایت هست
اینم بیشتر باسه خانوم هاست ، اگه دوست دارید یه پسری ببندید
( این عکس اون پسر مورد نظر هست )
و با سوزن و آتش و ... اذیتش کنید این دانلود کنید
411 / kb
!! زیاده روی نکنید ، دوستانه برخورد کنید ، لطفا
حیف که فرنگی بازیا زده تو کاسه کوزمون ، اون قدیما ترک نمی شد یه روز نماز و روزمون
هرجا میری عید دیدنی جا تره اما بچه نیست ، عذر و بهونه سرجاش اما آدم که بچه نیست
هرکسی می بینی حالا ، عید که میشه فراریه ، یا میره توی اصفهون یا که تو رشت و ساری
دنیای رنگارنگیه ، هر چی داریم فرنگیه ، هر کی یه سازی میزنه ، معرکه ی قشنگیه
نوروز اومد نوروز اومد بازم حاجی فیروز اومد
یالا پاشید جشن بگیرید بازم عمو نوروز اومد