چند روایت از یک مرگ دلخراش

( 1 ) زن و شوهر واقعا ٌ عاشق همدیگر بودند . روی بدن مرد اصلاٌ آثاری از شکستگی و یا حتی جراحتی کوچک هم نبود ، اما از آنجا که زن و شوهر مثل یک روح در دو بدن بودند ، بعد از این که روح از بدن زن خارج شد ، مرد هم مجبور شد بمیرد .

( 2 )بعد از آنکه از پیچ جاده گذشتند ، هوا یک باره سرد شد و تگرگ مثل مرگ ناگهانی بر شیشه ی جلوی اتومبیل کوبید . آنقدر کوبیدکه برف پاک کن  سمت راننده ، یخ بست و از نفس افتاد . مرد گفت : کتم را بده ، سرد شده .

زن به طرف صندلی عقب ماشین نیم خیز شد ، اما در میانه برگشت :

-        دادمش لباسشویی

پاهای مرد قبل از آنکه بر پدال ترمز بنشیند ، به عقب رفت . دنده جابه جا شد .

-        چرا این کار را کردی ؟

زن که حالا داشت سیبی را پوست میکند بدون آنکه به مرد (همسرش ) نگاه کند ، گفت :  همیشه همین کار را می کردم !

و بعد از اینکه از سرخی لب هایش در آینه ی کوچک سمت راست ماشین مطمئن شد ، به طرف مرد برگشت و لبخندی زد . مرد این بار بدون توجه به برف و یخ ، پایش را بر پدال ترمز گذاشت . ماشین به چپ و راست سُر خورد . دنده دوباره جابه جا شد . سیب نیم پوست کنده شده به زیر پاهای زن افتاد و چاقو پرت شد کنار دنده ی ماشین که حالا معکوس کشیده شده بود به عقب .

-        دست ات

-        توی جیب هام یک چک دو میلیونی بود که حالا ...

زن که خم شده بود تا سیب نیم پوست کنده را بگیرد ، با شنیدن کلمه ی دو میلیونی سرش را به طرف بالا آورد که خورد به داشتبورت .

-        آخ

-        البته فدای سرت

و حالا مرد بعد از نفس راحتی ، دست کشید روی سر زن و با لبخند مطمئنی گفت : فدای یک تار موت ؛ و همین طور داشت به سرخی لب های زن نگاه می کرد که ماشین توی دره سقوط کرد .

( 3 )علت مرگ ، قبل از جراحات وارده ی ناشی از سقوط (( ترس از مرگ )) عنوان شده است . در واقع آنها ( زن و شوهری که واقعاٌ عاشق هم بودند )  در همان پنج یا ده ثانیه نخست سقوط ، مرده بودند . جایی بین آسمان و زمین . معلق توی  هوا . اگر نمی ترسیدند به طور یقین دیرتر می مردند . ده ثانیه یا بیشتر از ده ثانیه ، تا سقوط کامل به ته دره .

( 4 )احتمالاٌ این دختر جوان که نشسته است بر مزار گوری مشترک در قبرستان ، همانی است که چند هفته پیش ، عکس اش در جیب کوچک کتی مشکی رنگ ، توی ماشین لباسشوییِ نبش خیابان بیست و نهم غربی ، خیس شد ، مچاله شد و رنگ باخت . البته احتمالاٌ  !!!!

 

نویسنده : سعید زین العابدینی

 

تو یه وبلاگی خوندم که :

اگه عاشق کسی شدی انتظار نداشته باش ، طرف مقابلم عاشق تو بشه ، فقط امیدوار باش که عشق تو ، توی قلب اون آروم آروم ریشه کنه !!!

خوب اگه قلبش راه ورودی برای تو نداشته باشه ، اگه بذر عشقی که قرار کاشته بشه بذر مرغوبی نباشه ، اگه قلبش خاک حاصل خیزی نداشته باشه یا اصلاٌ خاکی برای پرورش دادن نداشته باشه ، اگه آب و هوای قلبش با عشقی که قراره ریشه بکنه سازگار نباشه ، اگه باغبان خوبی نداشته باشه ، اگه عمر آدم فرصت دیدن و رشد کردن اون عشق نداشته باشه ، اگه فصل مناسبی برای پرورش اون نباشه ( وقتش نشده باشه ) اگه اگه ...  اونوقت چی ؟ باز هم باید امیدوار بود ؟

عشق نباید یک طرفه باشه ، دو نفر می خواد ، دو تا دل با هم

اگه عشق فقط در یکی وجودداشته باشه قلب آدم error  میده (نظر شخصیه ) :

Error ( ):  Invalid Love

 

ورود ممنوع


از همه ی کسانی که به وبلاگم سر زدن و یا  برام
off   گذاشته بودن ممنونم مخصوصا کسانی که نظرشون هم گفته بودند و من رو راهنمایی کردند و شرمنده از ین که نتونستم به وبلاگ های همه ی دوستانم سر بزنم . اگه دوست داشتید عضو گروه برج و کبوتر در یاهو بشید تا اگه کسی مطلب یا حرف یا هر چیز قشنگی داشت برای همه بتونه بفرسته و این که بیشتر کنار هم باشیم . هفته دیگه هم میرم مسافرت و یکی از دوستانم لطف می کنه و مطلبی رو تو وبلاگ قرار میده. خوش باشید .

لحظه ها

لحظه‌هارو با تو بودن ، در نگاه تو شکفتن
حس عشق رو در تو دیدن ، مثل رویای تو خوابه
با تو رفتن ، با تو موندن ، مثل قصه تو رو خوندن
تا همیشه تو رو خواستن
مثل تشنگی آبه



اگه چشمات من رو می‌خواست ، تو نگاه تو میمردم ، اگه دستات مال من بود ، جون به دستات می‌سپردم
اگه اسمم رو می‌خوندی ، دیگه از یاد نمی‌بردم ، اگه با من تو می‌موندی ، همه دنیارو می‌بردم

بی تو اما سرسپردن ، بی تو و عشق تو بودن ، تو غبار جاده موندن ، بی تو خوب من محاله
بی تو حتی زنده بوندن ، بی هدف نفس کشیدن
تا ابد تو رو ندیدن ، واسه من رنج و عذابه

اگه چشمات من رو می‌خواست ، تو نگاه تو میمردم ، اگه دستات مال من بود ، جون به دستات می‌سپردم
اگه اسمم رو می‌خوندی ، دیگه از یاد نمی‌بردم ، اگه با من تو می‌موندی ، همه دنیارو می‌بردم

 

توی آسمون عشقم ، غیر تو  پرنده‌ای نیست ، روی خاموشی لبهام ، جز تو اسم دیگه‌ای نیست
توی قلب من عزیزم ، هیچ کسی جایی نداره
دل عاشقم به جز تو ، هیچ کسی رو دوست نداره