عشق در یک قدمی است ...

بی تو در خلوت تنهایی ماه ، گل نیلوفر من رشد نکرد

که جدا از تو همه فاصله ها بی بعدند

و چمن ها همه زرد

و نگاه آهو منتظر و بی حرکت

بی تو خورشید ندارد نوری

بی تو اشک شبنم خشک شده بر گلبرگ

بی تو گویی که سکون در همه جا پا بر جاست

زندگی مثل غروب جمعه ست ، بی تحرک ، دلگیر

و کتابیست برای خواندن ، که دمی باز نشد

و روی طرح لبم ، جمله ها آب شدند

و نگفتند کجاست !

که تلاشی بکنند

پی یاری بدوند

همگی می دانند ...

عشق در یک قدمی است

 

 

شعر : پوران کاوه

 

خوابم یا بیدارم

خوابم یا بیدارم ؟

تو با منی با من ، همراه و همسایه نزدیک تر از پیرهن

باور کنم یا نه ، هرم نفس ها تو ، ایثار تن سوز نجیب دستا تو

 

خوابم یا بیدارم ؟

لمس تنت خواب نیست ، این روشنی از توست ، بگو از آفتاب نیست

بگو که بیدارم ، بگو که رؤیا نیست ، بگو که بعد از این جدایی با ما نیست

 

اگه این فقط یه خوابه ، تا ابد بذار بخوابم

بذار آفتاب شم و تو خواب از تو چشم تو بتابم

بذار اون پرنده باشم که با تن زخمی ، اسیره

عاشق مرگه که شاید توی دست تو

بمیره

 

خوابم یا بیدارم ؟

ای اومده از خواب ، آغوش تو  وا کن ، قلب منو دریاب

برای خواب من ، ای بهترین تعبیر ، با من مدارا کن

ای عشق دامنگیر

من بی تو اندوه سرد زمستونم

پرنده ای زخمی ، اسیر بارونم

 

ای مثل من عاشق ، همتای محبوب ، بمون بمون با من ، ای بهترین ، ای خوب

 


شعر : ایرج جنت عطایی